اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست

خدا را بخوان تا خدا تو را از خواندنی ها قرار دهد..

اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست

خدا را بخوان تا خدا تو را از خواندنی ها قرار دهد..

یا غریب الغربا

ریّان بن صلت قمى از کارکنان دربار مأمون و مورد توجّه فضل بن سهل وزیر مأمون بود. او کارهاى مهم فضل را انجام مى داد؛ اما شیعه بودن خویش را پنهان مى کرد. روزى ریّان بن صلت که در حقیقت از یاران وفادار امام هشتم علیه السلام بود، از طرف فضل بن سهل مأموریت یافت تا از خراسان به سوى عراق مسافرت کند. او دوست داشت قبل از اینکه قدم به سفر عراق بگذارد، با امام رضا علیه السلام دیدار کند. ریّان در این زمینه مى گوید:

با خود اندیشیدم چون به محضر حضرت رسیدم، از او بخواهم لباسى از لباسهاى مبارک خویش را به من مرحمت فرماید تا بعد از مرگم، آن را به همراه کفن بر بدنم بپوشانند و همچنین از سکّه هایى که به نام حضرت رضا علیه السلام ضرب شده است، چند عدد به عنوان تبرّک از حضرت بخواهم تا به دخترانم هدیه کنم.

وقتى که به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدم، هنگام خداحافظى تصور فراق و جدایى آن حضرت آن چنان بر من اثر کرد که در نتیجه گریه به خاطر دورى از امام، خواسته هایم را فراموش کردم. زمانى که از اتاق خارج شدم، صداى حضرت رضا علیه السلام را شنیدم که فرمود: «ریّان برگرد!» چون برگشتم، به من فرمود: «دوست دارى یکى از جامه هاى خود را به تو بدهم تا هر گاه اجل تو فرا رسید، کفن تو باشد و سکّه هایى نیز به تو بدهم تا به عنوان تبرّک آنها را به همراه خویش داشته باشى و به دخترانت هدیه کنى؟»

عرض کردم: فدایت شوم! قصد داشتم همینها را از شما مطالبه کنم؛ لیکن اندیشه فراق شما، خواسته هایم را از یاد برد. حضرت پشتى خویش را بلند کرد و جامه اى به من داد و از گوشه سجاده اش چند سکّه به من عطا فرمود.

پ.ن:میلاد باسعادت امام رضا ع رو به همه دوستان مخصوصا اونهایی که زائر حرم بودن تبریک میگم. همه ماها یه جورایی عنایتهایی از امام رضا دیدیم.لازم نیست آدم خاصی باشیم تا شامل این عنایتها باشیم لطف و کرامتشون همیشه شامل ماهم میشه ، از دوستان میخوام اگر خاطره ای از این عنایتها دارند حتما تو قسمت نظرات بذارند


قسمتی از وصیت نامه و مناجات نامه شهید چمران

به سه خصلت ممتازم:

 1) عشق که از سخنم و نگاهم، دستم و حرکاتم، حیات و مماتم عشق می‌بارد. در آتش عشق می‌سوزم و هدف حیات را، جز عشق نمی‌شناسم. در زندگی جز عشق نمی‌خواهم و به جز عشق زنده نیستم.

2)فقر که از قید همه چیز آزادم و بی‌نیازم و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند تأثیری نمی‌کند.

3)تنهایی که مرا به عرفان اتصال می‌دهد و مرا با محرومیت آشنا می‌کند. کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت می‌سوزد و جز خدا کسی نمی‌تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشک‌های او را پاک نخواهد کرد و جز کوه‌های بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحری ناله صبحگاه او را حس ناله نخواهد کرد. به دنبال انسانی می‌گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد ولی هرچه بیشتر می‌گردد کمتر می‌یابد ...

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."

پ.ن : امروز داشتم وصیت نامه بعضی از شهیدان رو میخوندم که به این وصیت نامه و مناجات نامه برخورد کردم  و کلی به رابطه ضعیفم با خدا افسوس خوردم

پ.ن: مادرم دعای قشنگی داره :خدایا تا پاکم نکردی خاکم نکن