چشمان من بارانی از سیلاب بدتر
بیداری ی این مردمان از خواب بدتر
وقتی نمی بینیم چیزی جز توهم
تاریکی ی شبهای بی مهتاب بدتر
مجنون نبیند روی لیلی را چگونه است؟
احوال ما از حال آن بیتاب بدتر
چون برکه ای خاموش و ساکن رو به خشکی
کم کم شویم اینگونه از مرداب بدتر
خود را تکان ده تا که برخیزی ببینی
چیزی نباشد در جهان از خواب بدتر
سلام !
پست جدید زیبا بود
سلام ممنون باتشکر از آقای بیگ زاده که این شعر رو تقدیم به وبلاگ تنهاترین تنها کردند
چه دلگیر