روزی مردی پرسید نشان
جوانمردی چیست؟بگو تا ما مردی مان را جوانمردی کنیم
جوانمرد گفت کم ترین نشان ان است که اگر خدا هزار کرامت با برادر تو
کند و یکی با تو، تو ان یکی خودت را هم برداری و روی هزار تای برادرت بگذاری.
مرد گفت وای بر ما که از مردی تا جوانمردی هزاران گام است و هنوز در
گام نخستیم.
خیلی زیباست
و کاش می دانستیم که باران به یمن وجود مولاست که می بارد
وبلاگ زیبایی دارید
اگر مایل به تلادل لینک بودید خبرم کنید
یا مهدی [لبخند]
سلام
من که هنوز گام نخست را هم برنداشتم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرصت اگر می داد بهتر می کشیدم
از کوچه های بی غزل پر می کشیدم
مشک غزل را روی دوشم می گرفتم
در لابه لای خیمه ها سر می کشیدم
در خلـوت یک خیـمـه ی ماتم گرفـته
گهواره ای را جای اصغر می کشیدم
قطعا برای تسلیت دادن به زینـب
حتی شده یک نیزه کمتر می کشیدم
بـا استعـانت از شعـور واژه هایـم
در ذهنـهای مـرده بـاور مـی کشیـدم
شاید اگر از آب کوفه خورده بودم
من هم به روی دوسـت خنجـرمی کشیدم
من شاعـرم اما اگر نقـاش بودم
یک عصر عاشورای دیگر می کشیدم
هوشنگ دیناروند
به یاد اربعین
اری دقیقا...
سر همین است میگویند:
هفت شهر عشق را عطار گشت
و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم...
دعایم کن
یاعلی مددی
حالا بعضیا بفهمند که چقدر فاصله است بین نامردی و ناجوانمردی.....
گاهی وقتا هوا بس ناجوانمردانه سرد است...آآآآآآآآآآآآآآآآی
خیلی قشنگ بود
ما مرد باشیم نامرد نباشیم خیلیه چه برسه بخوایم جوانمرد باشیم