روزی مرد جوانی نزد
شری راما کریشنا رفت و گفت: میخواهم خدا را همین الان ببینم!!!
کریشنا گفت : قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود را شستشو
بدهی
او آن مرد را به کنار رودخانه گنگ برد و گفت: بسیار خوب حالا برو توی آب.
هنگامی که جوان در آب فرو رفت، کریشنا او را به زیر
آب نگه داشت.
عکس العمل فوری مرد این بود که برای بدست آوردن هوا
مبارزه کند.
وقتی کریشنا متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این
نمیتواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.
در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده
نفس میکشید، کریشنا از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر میکردی؟ آیا به
پول، زن، بچه یا اسم و مقام و حرفه؟!!
مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر میکردم هوا
بود.
کریشنا گفت: درست است.
حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر
کنی فوری او را خواهی دید.
پ.ن : باتشکر از دوست خوبم عاطفه که مرا در انتخاب این متن یاری کرد
سلام سمانه جون خیلی قشنگ بود واقعا اگه خدا رو از ته قلبت بخوای میبینیش
ممنون عارفه جان منکه این اتفاق برام افتاده فقط در بعضی مواقع مجبور بودم برای این دیدار صبر کنم
سلام
عالی بود مثل همیشه و از همیشه نیز عالی تر
در ضمن باز هم عکس زیبایی انتخاب شد
لذت بردم از کل مطلب
ممنون از دقتتون ، خوشحالم که خوشتون اومده
قلب من و تو
را پیوند جاودا نه ی مهریست درنهان
پیوند جاودانه ما نا گسسته باد
سلام سمانه جان
ممنون از مطالب قشنگ و آموزنده ای که می گذاری.
ممنون که به من هم سر میزنی.
ان شاالله همیشه در پناه خدا شاد و موفق باشی
من هم از شما به خاطر سرزدنتون و نظر دادنتون ممنونم
سلام سمانه خانم . مرسی از لطفت . وب خیلی زیبایی دار ی و آرزوی موفقیت برای شما.
ممنون
خدا داناست به هر رازى که مردم در دل نهان داشته اند، و به نجواى آهسته رازگویان و به هر گمان که در خاطرى نهفته است و به هر تصمیمى که از روىِ یقین گرفته شود.
خیلی زیبا بود ممنون
سلام سمانه جان
خوبی گلم؟ممنون از همراهیت
سلام مرسی لطف دارید
اگه کسی عاشقت شد؛
تو هیچ مسئولیتی در قبالش نداری؛
مگر اینکه تو هم عاشقش بشی ...
اما اگه یکی بهت اطمینان کرد؛
تو در مقابلش مسئولی؛
حتی اگه بهش اطمینان نداشته باشی ...!
و خدایی که همین نزدیکی است...
بسیار عالی بود.
آن سوی دلتنگیها خدایی است که داشتنش جبران همه نداشتنی هاست
خدایا بزرگ و توانا تویی / رحیم و، رئوفی و یکتا تویی
پر از مهری و بخشش و مغفرت / که ما قطره هستیم و دریا تویی . . .
سلام
متنتون عالی بود.......باتشکر
سلام نظرلطفتونه ممنون که به وبلاگم سرزدید
دلم رو شکست
کجایی عزیزم ببینی که تنهام
کجایی ببینی چه تاریکه شبهام
چی شد تو نگاهت کس دیگه ای بود
کجایی که بعد تو غم همدمم بود
نگاهم هنوزم تو حسرت نگاهت
بیا تا بریزم اشکامو به راهت
کجایی گل من
تو رفتی میدونم
دلم تنگه واسه تو نا مهربونم
بدون تا ابد تو قلب منی
ولی باز چی شده دلو می شکنی
اونی که پراشو بست و نشست
چه ساده پرید و دلم رو شکست
چه ساده پرید و دلم رو شکست
امیر منتظری
مجید خرا طها
نبودی ببینی چی اومد سر من
کجایی ببینی شکسته پر من
پریدی چه ساده
تو تنها نذارم
میدونی که نای پریدن ندارم
پر من شکسته
نکن نا امیدم
بدون بعد چشمات خوشی رو ندیدم
چه شبها به یادت نشستم میدونی
بسه گریه زاری تو نامهربونی
بدون تا ابد تو قلب منی
ولی باز چه شده دلو می شکنی
اونی که پراشو بست و نشست
چه ساده پرید و دلم رو شکست
چه ساده پرید و دلم رو شکست
(سلطان احساس مجیدخراطها)
سلام
وبلاگ خیلی قشنگی داری.خوشم اومد.اگه وقت کردی یه سری هم به من بزن.اگه هم مایل به تبادل لینک بودی بگو تا لینکت کنم.ممنون.
سلام ابجی جانم....
خیلی عالی جدا..........
راست میگه جدا هر وقت ما اینطوری به خدا فکر کنیم تمومه....
داستان زیبایی بود....
دعام کن
یاعلی مددی
سلام سمانه جون.
ممنون از وب بسیار زیبات.
متن خیلی جالبی بود.
برات آرزوی موفقیت دارم.
واقعا عالی بو د لذت بردم